قالب وردپرسافزونه وردپرسقالب فروشگاهی وردپرسقالب وردپرسقالب صحیفه

درس اخلاق بایسته ها و آداب خدمت ( جلسه اول)

⬅️درس اخلاق بایسته ها و آداب خدمت ( جلسه اول)

⏹ حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی

◼️ویژه همکاران و دانش پژوهان

⏰زمان: سه شنبه 17 آبان ماه 1401

⬅️مکان: سالن اجتماعات بنیاد بین المللی امامت

 

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابا القاسم محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الارضین عجل الله تعالی فرجه الشریف

خداوند را شاکریم که توفیق خدمتگزاری و انجام وظیفه در زیر خیمۀ امامت و معارف اهل‌بیت را نصیب ما کرد. ما امروز این توفیق را داریم که می‌توانیم خودمان را منسوب به مکتب اهل‌بیت کنیم و این اعتقاد و این ایمان را داریم که اگر توفیق داشته باشیم و در این مسیر خدمتگزاری کنیم و وظایف درست را انجام بدهیم، بی‌تردید سعادت دنیا و آخرت، خیر و کمال ابدی نصیب ما می‌شود.

اهمیت توجه به مسئله خدمتگزاری

مسئلۀ خدمتگزاری به اهل‌بیت عصمت و طهارت اولیاءالهی صاحب نعم و واسطۀ فیض حق‌تعالی از بحث‌هایی است که ما کمتر به آن توجه می‌کنیم. غالباً وضعیت ما مثل ماهی است؛ که در درون دریا و آب زندگی می‌کند و از اهمیت و جایگاه وضعیت خودش چندان آگاه نیست. توجه به این نعمت، در عین حال توجه به اهمیت و مخاطرۀ جدی این وظیفه و این مسند و این منصبی که ما به عهده گرفتیم نیازمند به تذکر و تأمل فراوان است.

همان‌طوری که سنگر خدمتگزاری به اهل‌بیت افتخار بزرگی است، یک مدال و تاج الهی است که بر سر انسان گذاشته می شود، مثل همۀ نعمت‌ها می‌‌تواند دچار کفران یا دچار شکر و ازدیاد نعمت بشود. هر دو طرفش هر لحظه وجود دارد. کلاً توفیقات این گونه است؛ خداوند متعال زمینه‌ای آماده می‌کند، بستری را برای انجام وظیفه و بهره‌مندی از نعمت‌های خودش فراهم می‌کند، ادامه‌اش یا کفران و یا شکر نعمت ماست «لَئِن شَكَرتُم لَأَزيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابي لَشَديد».

آنچه ما از مجموعۀ معارف اهل‌بیت استفاده می‌کنیم این است که همۀ کسانی که خودشان را وابسته به این مکتب می‌دانند و این خاندان را به عنوان الگو، به عنوان امام، به عنوان راهبر زندگی، فردی و اجتماعی، دنیا و آخرت قرار می‌دهند، مهم‌ترین رسالت آنها، مهم‌ترین وظیفۀ آنها، شناختن اصول و ارکان خدمتگزاری است. اول بدانیم چه وظیفه‌ای در این خدمت متوجه ما است، بعد بدانیم اخلاقیاتش چیست، بعد هم بدانیم نتایجش کدامند.

ضرورت شناخت آداب خدمتگزاری

این که اساساً چنین مسندی، چنین موقعیتی به نام موقعیت خدمتگزاری به ساحت اهل‌بیت و مقام امامت چه موقعیتی است، چه وظایفی بر آن مترتب است و در کنار این وظایف چه آداب و اصولی را انسان باید رعایت کند. زیرا که هر خدمتی هر منصبی یک شرح وظیفه‌ای داراست و این شرح وظیفه هم آدابی دارد و این آداب هم آثار و نتایجی دارد. اگر انسان آن منصب را به درستی بشناسد وظایف را درست انجام دهد و ویژگی‌ها و ارزش‌های آن را هم رعایت کند، آثار و برکات او است؛ و اگر خدای ناکرده ما در یک موقعیتی قرار بگیریم اما رسالت‌های مرتبط به آن موقعیت را درست انجام ندهیم، اخلاق و روحیات و آداب و رفتار لازم را نداشته باشیم، مشمول آن قسمت دوم از آیه شریفه می‌شویم که «إِنَّ عَذابي لَشَديد». اولین عذاب این نوع نعمت‌ها هم طبق روایات اهل‌بیت این است که خداوند متعال آن نعمت را از انسان می‌گیرد؛ یعنی محرومیت از نعمت الهی است.

اگر انسان  معتقد است که امامی دارد؛ یک ولی الهی، یک سرپرست بزرگ، یک نمایندۀ عظیم خداوند که به او اعنقاد دارد و آن نماینده الهی به تمام وجوه زندگی انسان، به جامعۀ او، گذشتۀ او، حال او، آیندۀ او اشراف دارد؛ آن خلیفة الله رسالتش ادارۀ این عالم است، رسالتش توجه به ما است. اگر مایی که معتقدیم نظام عالم بر اساس امامت و ولایت اداره می‌شود و عالم خلیفة الله دارد، خدا جانشینی گذاشته در ادارۀ عالم؛ این وظیفۀ توجه به او، وظیفۀ در رکاب او بودن، وظیفۀ همراهی و نصرت او؛ اگر این را ما به عنوان سرلوحۀ زندگی‌مان قرار بدهیم، اصلاً ترتیبات زندگی انسان عوض می‌شود. یعنی منصب و مسند خدمتگزاری آن هم به امام کل و امام اعظم در عالم با ادارۀ زندگی من به عنوان خودم یا گروهم یا تشکیلاتم فرق می‌کند. کسی که خودش اهل خدمت است، اولین چیزی از او بپرسند چه می‌کنی؟ در پاسخ این سؤال می گوید: «باید مراجعه کنم ببینم چه می‌گوید، که امام من و ولی الهی از من چگونه کاری را خواسته است؟» بستگی دارد که خدمتگزاری امام و ولی خدا چه ضروررتی را ایجاب می کند.

اگر از او بپرسند اولویت‌هایتان کدام است؟ در پاسخ می گوید: «باید مراجعه کنم ببینم اولویت‌هایی که در امر امامت وجود دارد چیست؟ ما خودمان که اولویتی نداریم.»

تحول زندگی در گرو خدمتگزاری به اهل بیتعلیهم‌السلام

اینکه بحث خدمتگزاری، ترتیبات زندگی، تنظیمات امور، برنامه‌ریزی، سیاست‌گزاری، آینده‌نگری، همه چیز را دچار یک تغییر می‌کند. به تعبیری اگر کسی می‌گوید وظیفۀ من خدمتگزاری است، با آن کسی که برای خودش، با تشخیص خودش، بر اساس اهداف و سیاست‌های خودش برنامه‌ریزی می‌کند، یک تفاوت اساسی دارد.کسی که در خدمت است همۀ توجهش این است که آن صاحب خدمت چه اولویتی را مشخص می‌کند.

تفاوت زندگی مبتنی بر خدمتگزاری با زندگی عادی

زندگیِ بر محور خدمت گزاری با زندگیِ عادی چه تفاوتی می‌کند؟ به سه جهت ظاهراً تفاوت جدی می‌کند بین اینکه انسان خدمت گزار و کسی که خودش را رئیس می‌داند، خودش را تصمیم گیر می‌داند،  سه تفاوت اساسی وجود دارد:

  1. اولویت:
     اینکه  اولویت به چیست؟ هدف اصلی ما چیست؟ ما باید کجا برویم؟ اگر چه هدفی را تأمین کنیم موفق هستیم به خودمان امتیاز می‌دهیم؟ تفاوت بین یک انسان رعیت و ارباب در این است؛ کسی که خودش را ارباب می‌داند می‌نشیند فکر می‌کند، بررسی می‌کند، مشورت می‌کند، آخر تصمیم می‌گیرد. آقا اولویت من، اولویت گروه من، حزب من، موسسه من الف است.

اما اگر کسی در رکاب خدمت گزاری است، نمی‌گوید آقا اولویت من این است، می‌گوید باید برویم مراجعه بکنیم ببینیم در بین اولویت‌هایی که ارباب ما، مخدوم ما، آقای ما دارد کدام هدف هدفِ دارای اولویت اول است؟ یعنی من نیستم که تصمیم می‌گیرم کجا باید بروم، چه قله‌ای را باید فتح کنم؟! یک شخص دیگری است که به من می‌گوید اولویت، هدف و بنیاد کار باید بر این اساس باشد.

  1. تشخیص وظیفه و اولویت

یکی از مشکلات مهم در زندگی‌ ما، که آشفتگی ایجاد می‌کند، دغدغه درست می‌کند، نگرانی درست می‌کند، این است که الان چه کار باید بکنیم؟ حالا یک موقعی دغدغه‌ها مادی است که آن تکلیفش جدا است. نه در همین وظایف معنوی‌مان، در این وظایف علمی‌مان، در وظایف تبلیغی و فرهنگی‌مان ما چه کار باید بکنیم؟

کسی که در رکاب و در خدمت است تعیین اولویت‌ها را هم بر اساس نظام خدمت گزاری تعیین می کند به تشخیص خودش. من یک طلبه هستم، می گویم می‌خواهم تصمیم بگیرم چه رشته‌ای را دنبال کنم، چه درسی را بخوانم، آیا باید تبلیغ بروم یا بروم بنشینم مثلاً ۵ سال، ۱۰ سال درس بخوانم، باید پژوهش کنم یا تدریس کنم، باید مدیریت کنم یا تولید مقاله کنم؟ این سؤالات ذهن طلبه را درگیر کرده است.کسی که خودش را خدمت گزار می‌داند، اولین نکته این است که بروم ببینم آنچه در خدمت ولی الهی در این زمان، در این شرایط اولویت دارد، کدام است؟ اصلاً من تعیین نمی‌کنم اولویت چیست؟ اگر ببینم در این مسیر کسانی هستند دارند علم اهل بیت را کار می‌کنند، آقا وظیفه‌ام این است که در قم باشم یا در شهرستان باشم؟ این کار را انجام بدهم، در این مرتبه انجام بدهم؟ کسی که در رکاب است، کسی که در خدمت است اصل اولیه و معیار اولیه او این است در راستای خدمت گزاری به این مکتب برای رسیدن به رضایت صاحب ولایت چه کارهایی را باید انجام دهد؟ در بین آن کارها، کار زمین مانده‌ای که از عهده من می‌آید، چیست؟ خیال من راحت است، آقا رفیقم کرسی تدریس دارد، الان عنوان گرفته شده. فلانی این قدر کتاب نوشته، فلانی این قدر مقاله نوشته، آقا فلانی مبلّغی شده الان در سراسر کشور رسانه‌ها نشر می دهند. اصلاً اینها معیار نیست، هیچ کدامش معیار نیست.

کسی که در خدمت است صبح که بلند می‌شود نگاهش این است که ارباب من یک سری وظایفی را به ما محول نموده است؛ کدام وظیفه‌ زمین مانده است که من می‌توانم انجام بدهم؟ من مسئولم؟ انجام می‌دهم لذتش را هم می‌برم. اصلاً برایم مهم نیست کسی پاداش می‌دهد یا نمی دهد.

این نکته دوم ما در تشخیص اولویت در زندگی یک مبنا و یک معیار بیشتر نداریم، آن معیار خدمت گزاری است، نوکری کردن است. اولویت چیست؟ باید تشخیص بدهیم، مثلا پنج تا اولویت است نگاه کنم، این اولویت توسط فلانی فلانی انجام می‌شود کار زمین مانده چیست؟ من چه کار باید بکنم؟

  1. پاداش

نکته سوم نظام پاداش است، این باز از گرفتاری‌هایی که ما داریم، این است که چه کاری کنیم چه نتیجه‌ای بگیریم؟ من اگر این کار را بکنم نتیجه‌اش این است که مثلاً از نظر رتبه علمی رتبه‌ام این می‌شود، از نظر موقعیت حوزوی یا دانشگاهی‌ام این می‌شود، رتبه اداری‌ام این می‌شود، این قدر به من پاداش می‌دهند. کسی که در رکاب خدمت است می‌گوید وظیفه من نوکری است، آن کسی که ارباب است (اگر ارباب نیست این بساط را ول می‌کنم می‌روم.) من نوکری اربابی نمی‌کنم که حواسش به نوکرهایش نیست، نه لافش را می زنم نه ادعایش را می‌کنم، نه حاضر هستم یک ساعت وقت بگذارم، مگر من بیکار هستم؟ اگر ارباب دارم و او را ارباب می‌شناسم بگویم مخدومی دارم که می‌خواهم در مسیر او خدمت کنم نکته سومش این است، اصلاً در نظام پاداش و تنبیه، نوکر آن ارباب هستم. او می‌داند که چگونه باید من را اداره بکند، من باید تمام تلاشم این باشد که چگونه می‌توانم انجام خدمت و وظیفه کنم.

در نتیجه ما سه گرفتاری بزرگ در زندگیمان داریم، عرض کردم: یکی هدف گزینی، دوم شناخت اولویت‌ها است، سوم نظام پاداش است. اگر کسی در خانه اهل بیت خدمت گزار است، در این سه تا خیالش راحت‌تر است، نه تشویش دارد، درست است یک جاهایی من باید بیایم با شما مشورت کنم بنشینم دور هم حالا این اولویت است یا آن اولویت است؟ اما قرار نیست چیزی گیر من بیاید، اگر چیزی گیر من می‌آید، باید از طریق خدمتگزاری باشد. من به همه جا می‌رسم، اما مسیر آقایی، مسیر بزرگی، مسیر ثروت، مسیر نعمت، مسیر آسایش من، در این خدمت گزاری گذاشته شده.

این است که در این صورت اصلاً طرف گرفتار این مسائل نیست که  اگر رفتم فلان جا، این کار را انجام دادم، چه می‌شود؟ چی گیرم می‌آید؟ چی از دست می‌دهم؟ همه توجه خدمتگزار این است اگر من بروم اینجا و این خدمت بکنم، رضایت این ارباب را دارم یا ندارم؟ رضایت این آقا را دارم؟ اگر رضایت ایشان است بقیه‌اش درست می‌شود. این اصل اساسی خدمت است.

مرحوم نعمانی در کتاب غیبت این روایت را نقل می‌کند: عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِيَةَ «۱» عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ «۲» قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ ع فَقَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي.

از امام صادق علیه السلام سؤال شد آيا حضرت قائم متولّد شده است؟ فرمود: نه، و اگر من به او ميرسيدم همه عمر بخدمتش ميايستادم.

.ما در زمانی قرار داریم که امام صادق علیه السلام می فرمایند اگر من آن حضرت را درک کنم، تمام عمرم خدمت گزاری‌اش می‌کنم. در عصری هستیم که خدمت گزاری ولی الهی ارزشش این است.

این فرازهای مهم «دعای امام زمانعج‌الله‌تعالی‌فرجه بعد از نماز صبح» را یادآور می‌شوم. خیلی این نکته مهم است، تعبیری که در این دعا می‌خوانیم «اللَّهُمَّ كَمَا شَرَّفْتَنِي بِهَذَا التَّشْرِيفِ وَ فَضَّلْتَنِي بِهَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ خَصَصْتَنِي بِهَذِهِ النِّعْمَةِ» همان طوری که من را به این مقام رساندی که آن آقا را بشناسم و به مقام معرفت او شرفیاب بشوم «فَصَلِّ عَلَى مَوْلَايَ وَ سَيِّدِي صَاحِبِ الزَّمَانِ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْيَاعِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ» حالا جالب است در زیاراتی که خدمت امام عصر می‌خوانیم، تعابیر جالب است خیلی مشابه است، تکرار است و این تکرار حالا شما بفرمایید یا هر کدامش دلالت بر یک معنای خاص می‌کند یا این که تاکید است.

مثلاً در این تعابیر که خیلی تعابیر عجیبی است که «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ» مولای ما یک حاجتی دارد. ما اول باشیم بدویم و حاجت او را برطرف بکنیم «وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ» ما حمایت‌گر او باشیم «وَ السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ» این به ظاهر یک معنا است، این همه تکرار «وَ السَّابِقِینَ» اصلاً من بدانم او چه می‌خواهد، اصلاً معطل نماند، من اول باشم که اراده او را تحقق بخشم «وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» که عاقبت به خیری هر انسانی است که انشاالله خداوند با ظهور موفور السرور آن آقای بزرگ و مولای عظیم ما، این شرف خدمت گزاری در ساحتشان و در حضورشان را نصیب تک تک ما بفرماید به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.

دیدگاهتان را بنویسید