قالب وردپرسافزونه وردپرسقالب فروشگاهی وردپرسقالب وردپرسقالب صحیفه

درس امامت تبیینی 04

امامت تبیینی (حقیقت و ماهیت امامت) جلسه چهارم

با حضور ارزشمند حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی (زیدعزه)

🔻زمان: دوشنبه ها ساعت ۱۷:۳۰

از ۱۱ اردیبهشت ماه تا پایان مرداد ماه

🔻مکان: قم، بلوار امین، کوچه ۱۱، پلاک۵

مجری: معاونت آموزش بنیاد فرهنگ جعفری 

 

تقریر جلسه چهارم درس امامت تبیینی جناب استاد سبحانی

بحث پیرامون ماهیت و جایگاه امامت بر اساس رویکرد تبیینی بود و در جلسه پیش اصول پنجگانه حاکم بر این مباحث بیان گردید.

نکته:در جلسه گذشته گفته شد که امامت با نبوت تفاوت دارد و هر کدام مقامی جدا از یک دیگر هستند وباید توجه داشت که جایگاه نبوت به شکلی است که در آن لزوما همیشه شخص نبی دارای وظیفه ای نیست (همانطور که در باب دوم از کافی شریف در بحث طبقات الانبیا اشاره به این مطلب می شود که شخص نبی فقط فی نفسه است) ولی شخص امام همیشه جعلش ایجاب وظیفه ای بر عهده او می کند.

آیه ابتلا:

وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين ‏(سوره بقره آیه ۱۲۴)

بحث تبیین امامت در قرآن حول محور این آیه است ودر روایات نیز به وضوح به این آیه استناد شده است و دیگر آیات به شکل  مفسر این آیه مورد دقت قرار گرفته اند. این آیه دارای اهمیت بسیاری است از همین جهت لازم است مورد برسی قرار گیرد:

  • امامت نیازمند به جعل است (تبیین اصل دوم) در این آیه به وضوح نشان داده می شود که امامت مقامی است که باید جعل به آن تعلق گیرد واین جعل تعیین کننده هم هست.این مطلب ردیه نظری است که امامت را در قالب بحث انسان کامل تفسیر می کند که درآن شخص امام با صرف پشت سر گذاشتن یکسری از امتحانات به مقامی میرسد که آن مقام امامت است و در آن نظریه جای برای جعل در نظر گرفته نشده است، بلکه در آیه اشاره واضح دارد به این که باید جعلی باشد و تا جعلی رخ ندهد امام به این مقام نخواهد رسید.
    این نکته از دو قسمت آیه به دست می آید:

الف: قسمتی که خداوند میفرماید: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ. در این قسمت به وضوح به این مطلب اشاره شده است.
ب: دومین قسمت آخر آیه است قسمتی که حضرت ابراهیم این مقام را برای ذریه خودش طلب میکند، زیرا اگر در بحث امامت جعلی نبود وصرفا با افعال و عمکرد شخص به این درجه می رسید نیازی به این طلب نبود.

  • نیازمندی امامت به تلاش خود امام (اشاره به اصل اول): نکته دیگری که آیه به آن اشاره دارد این است که جعلی که گفته شد در ظرفی و بستری رخ خواهد داد واینطور نیست که بدون تلاشی از جانب امام خداوند اورا برای این مقام برگزیند. این نکته نیز از صدر و از ذیل آیه به دست میآید:الف: وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ. با توجه به این عبارت نشان داده می شود که امامت پس از ابتلا و اتمامی است که توسط حضرت ابراهیم رخ داده است محقق می شود پس یعنی جعل در بستری رخ می دهد که آن بستر ابتلا است. این سنت الهی است که باید(حداقل در این مورد) ظرف و بستری توسط امام ایجاد شده باشد تا جعل صورت پذیرد.
    ب: لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمين. فراز بعدی که به این نکته اشاره دارد قسمت الظالمین است زیرا در آن خداوند گوید که این جعل واین مقام در مورد اشخاصی که در ابتلائات پیروز نبوده اند صورت نمیگیرد واگر صرفا در مورد امامت جعل دخیل بود باید جوابی دیگر می آمد نه اینکه تعلیل به وصف ظلم بیان شود که اشاره داشته باشد که به اختیار خود آن شخص نیز بستگی دارد و اگر آن شخص از روی اختیار در ابتلائات شکست بخورد دیگر این مقام به او نمی رسد.
  • امامت پس از دیگر مقامات برای ایشان جعل شد(اصل سوم): از آیه این نیز برداشت میشود که امامت حداقل در مورد حضرت ابراهیم پس از دیگر مقامات ایشان است واین نکته مشیر به اصل سومی است که در جلسه قبل بیان شد که بین امامت و نبوت ورسالت تفاوت وجود دارد و یکی نیستند.
  • با توجه به این آیه این به دست می آید که امامت مقامی است که درآن دو اراده دخیل است یکی اراده الهی به نسبه با جعلی که رخ میدهد و دیگری اراده امام در مورد آماده کردن بستری است که باعث جعل امامت در آن بستر می شود.

شبهه در مورد حدیث منزلت (نمودی از معنای غلط امامت)

با توجه به این که در بحث امامت معنای درستی از آن نشده است و معنای خلافت از نبی را به معنای جانشینی پس از حضرت تقسیر کرده اند به همین جهت شبهه ای به نسبه با حدیث منزلت وارد شده به این بیان که: خلافت و جانشینی جناب هارون از حضرت موسی در همان زمانی است که ایشان زنده بوده است نه پس از فوت حضرت موسی و حال چه طور از این برای جانشینی امیرالمومنین پس از حضرت رسول (علیهما و آلهما السلام) می توان بهره برد؟

اگر امامت طوری تعریف شود که در همان زمان زندگانی حضرت رسول(صلی الله علیه واله) نیز برای امیر المومنین (علیه السلام)ثابت باشد با تمثیل در روایت نیز همیخوانی دارد و آن این است که منظور از خلافت در روایت جانشینی بعد از فوت یا شهادت نیست بلکه یعنی در همان زمان زندگانی حضرت رسول(صلی الله علیه واله) امیر المومنین(علیه السلام) امام بوده اند. واین اشتباه در تفسیر به جهت عدم دقت به شان صدور و جریان تبوک است.

برسی احادیث باب دوم کتاب کافی

باب دوم: بَابُ طَبَقَاتِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الْأَئِمَّةِ ع‏

پس از بررسی احادیث باب اول کتاب الحجه کافی شریف در این جلسه به بررسی ابواب دوم وسوم کتاب کافی پرداخته می شود.

روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى الْوَاسِطِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْمُرْسَلُونَ عَلَى أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لَا يَعْدُو غَيْرَهَا وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي النَّوْمِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْت‏ وَ لَا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ عَلَى لُوطٍ ع وَ نَبِيٌّ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلَى طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ كَثُرُوا كَيُونُسَ قَالَ اللَّهُ لِيُونُسَ- وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‏ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ‏[۱] قَالَ يَزِيدُونَ ثَلَاثِينَ أَلْفاً وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ وَ الَّذِي يَرَى فِي نَوْمِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ ع نَبِيّاً وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ حَتَّى قَالَ اللَّهُ- إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي‏ فَقَالَ اللَّهُ‏ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً.

در این روایت به چهار طبقه اشاره دارد:

الف: فَنَبِيٌّ مُنَبَّأٌ فِي نَفْسِهِ لَا يَعْدُو غَيْرَهَا: نبی ای که منباء فی نفسه است و این خبر برای دیگران نیست.

ب: نَبِيٌّ يَرَى فِي النَّوْمِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْت‏ وَ لَا يُعَايِنُهُ فِي الْيَقَظَةِ وَ لَمْ يُبْعَثْ إِلَى أَحَدٍ وَ عَلَيْهِ إِمَامٌ: دسته دوم نبی ای است که[تلقی از خارج دارد نه در نفسش] وصدایی میشوند ولی کسی را در خارج نمیبیند واین نبی مبعوث نیست! اینها امامی نیز دارند که موظف به پیروی از او هستند.
آنچه باید مورد دقت قرار گیرد معنای صحیح از مبعوث شدن میباشد. معنایی که مد نظر است که در آینده به آن پرداخته میشود غیراز معنای لغوی است و این خلط بین معنای لغوی و مقصود روایت در مواردی رخ داده است که باعث فهم نادرست شده است.

ج: نَبِيٌّ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ: دسته سوم انبیایی هستند که هم ملک را میبینند و هم صدایش را میشنوند ومرسل شده نیز هستند و اینان همان رسل ورسولان میباشند. اینها نیز امامی دارند که باید ازآن پیروی کنند.

د: الَّذِي يَرَى فِي نَوْمِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يُعَايِنُ فِي الْيَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِي الْعَزْمِ: دسته چهارم و پایانی کسانی هستند که تمامی ویژگی های دسته سوم که رسولان هستند را دارا اند با این تفاوت که اینان دیگر امامی نداشته بلکه خودشان امام اند و این دسته فقط شامل انبیا ورسل اولو العزم میباشد.

از این روایت نیز به دست می آید که امامت مقامی است در کنار مقام نبوت و رسالت.

روایت دوم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ الْأَشْيَاءَ قَالَ‏ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قَالَ فَمِنْ عِظَمِهَا فِي عَيْنِ إِبْرَاهِيمَ قَالَ‏ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ‏ قَالَ لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِي‏.

در این روایت اشاره شده است که حضرت ابراهیم پس از دارای بودن مقام رسالت بوده است که امام شده و اصطفا برای امامت رخ داده است و امامتی که در این روایت اشاره شده امامتی است که جمع شده با مقام رسالت است زیرا بر اساس بابی که تبویب شده است بحث به کلی پیرامون طبقات انبیا میباشد.

روایت سوم: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَثْعَمِيِّ عَنْ هِشَامٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ سَادَةُ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ خَمْسَةٌ وَ هُمْ‏ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ‏ وَ عَلَيْهِمْ دَارَتِ الرَّحَى‏ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ.

این روایت به این اشاره داردکه در بین انبیا پنج نفر ایشان سید آنان هستند که ویژگی که دارند این است که امور بر حول محور ایشان میچرخد واز این روایت برداشت میشود که امامت بالاترین مقامی است که برای مصطفین که نوع تلقی ایشان همانند رسل است و تفاوتی با آنان ندارند.

روایت چهارم:

این روایت نیز مانند روایت دوم است از این لحاظ به آن پرداخته نشد.

باب سوم: بَابُ الْفَرْقِ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْمُحَدَّث‏

قبل از بررسی روایات آن چیزی که باید مورد دقت باشد این است که در این باب تعبیر به محدث شده است از امام و این عنوان اشاره دارد به مقام امامت که مورد بحث است.

روایت اول: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا مَا الرَّسُولُ وَ مَا النَّبِيُّ قَالَ النَّبِيُّ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يُعَايِنُ الْمَلَكَ وَ الرَّسُولُ الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ يَرَى فِي الْمَنَامِ وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ قُلْتُ الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى وَ لَا يُعَايِنُ الْمَلَكَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍ‏ وَ لَا مُحَدَّثٍ‏[۲].

در این روایت سوال راوی از حضرت در مورد امام  بود ولی حضرت به این مقام به وسیله عنوان محدث میپردازند واین با توجه به قرائت خاصی است که حضرت از آن آیه دارند. در این روایت بلکه این باب اشاره شده است به این که امام فقط صوت را میشنود و کسی را نمیبیند.

روایت دوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ قَالَ كَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ الْعَبَّاسِ الْمَعْرُوفِيُّ إِلَى الرِّضَا ع- جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي مَا الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ قَالَ فَكَتَبَ أَوْ قَالَ الْفَرْقُ بَيْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْإِمَامِ أَنَّ الرَّسُولَ الَّذِي يُنْزَلُ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَيَرَاهُ وَ يَسْمَعُ كَلَامَهُ وَ يُنْزَلُ عَلَيْهِ الْوَحْيُ وَ رُبَّمَا رَأَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ ع وَ النَّبِيُّ رُبَّمَا سَمِعَ الْكَلَامَ وَ رُبَّمَا رَأَى الشَّخْصَ وَ لَمْ يَسْمَعْ وَ الْإِمَامُ هُوَ الَّذِي يَسْمَعُ الْكَلَامَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ.

مقام نبوت ملاکش در تلقی وحی شیندن است ولی مقام رسالت ملاکش دیدن ملک است. امام یا همان محدث اما نمیبیند و فقط صدایی را میشنود.

روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْأَحْوَلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْمُحَدَّثِ قَالَ الرَّسُولُ الَّذِي يَأْتِيهِ جَبْرَئِيلُ قُبُلًا[۳] فَيَرَاهُ وَ يُكَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ وَ أَمَّا النَّبِيُّ فَهُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْيَا إِبْرَاهِيمَ وَ نَحْوَ مَا كَانَ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْيِ حَتَّى أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ وَ كَانَ مُحَمَّدٌ ص حِينَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ يَجِيئُهُ بِهَا جَبْرَئِيلُ وَ يُكَلِّمُهُ بِهَا قُبُلًا وَ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ يَأْتِيهِ الرُّوحُ وَ يُكَلِّمُهُ وَ يُحَدِّثُهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ يَرَى فِي الْيَقَظَةِ وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِي يُحَدَّثُ فَيَسْمَعُ وَ لَا يُعَايِنُ وَ لَا يَرَى فِي مَنَامِهِ.

در این روایت اشاره دارد که ملک وحی جناب جبرئیل از رو برو به رسول نازل شده و می آید و رسول او را میبیند و با او ملک سخن میگوید.حضرت رسول اکرم(ص) تا قبل از بعثت در خواب ملک را میدیدند ولی بعد از بعثت نوع تلقی رسل برای ایشان رخ میداده است. محدث شخصی است که در بیداری می شنود.

روایت چهارم: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ[۴] وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْقُوبَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ بُرَيْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍ‏ وَ لَا مُحَدَّثٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَيْسَتْ هَذِهِ قِرَاءَتَنَا فَمَا الرَّسُولُ وَ النَّبِيُّ وَ الْمُحَدَّثُ قَالَ الرَّسُولُ الَّذِي يَظْهَرُ لَهُ الْمَلَكُ فَيُكَلِّمُهُ وَ النَّبِيُّ هُوَ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ وَ رُبَّمَا اجْتَمَعَتِ النُّبُوَّةُ وَ الرِّسَالَةُ لِوَاحِدٍ وَ الْمُحَدَّثُ الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى الصُّورَةَ قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّ الَّذِي رَأَى فِي النَّوْمِ حَقٌّ وَ أَنَّهُ مِنَ الْمَلَكِ قَالَ يُوَفَّقُ لِذَلِكَ حَتَّى يَعْرِفَهُ لَقَدْ خَتَمَ اللَّهُ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ وَ خَتَمَ بِنَبِيِّكُمُ الْأَنْبِيَاء.

در این روایت نیز اشاره شده است که محدث صورتی را نمیبیند.

در باب سوم بین معنای محدث و امام هیچ تعارضی وجود ندارد بین روایات و هر دوی این عنوان ها با یکسری از وصف ها مورد خطاب و توجه قرار گرفته اند. اما آنچه به ذهن می آید تعارض ما بین امامت در این باب با باب دوم است؟.

اشکال: با توجه به برسی این دو باب ابتدا همانطور که گفته شد دو اشکال به ذهن میرسد که باید مورد برسی قرار گیرد:

اشکال اول: مابین روایات باب سوم و دوم از حیث ویژگی تلقی وحی که در مورد امام گفته شده است تفاوت و تعارضی (حداقل) وجود دارد چه طور است که در باب دوم گفته شد امام می بیند ومیشنود ولی در باب سوم گفته شد محدث یا همان امام نمیبیند و فقط میشنود؟

جواب: این اشکالی است که ابتدا به ذهن میرسد ولی اگر به عنوان هر دو باب دقت شود واضح میشود زیرا باب دوم بابی است که در آن امامی مورد بحث است که در مرحله سابق رسول بوده است و تمامی ویژگی های رسول را که یکی از آنان نوع تلقی است را هم داراست اما باب سوم محدث وامام غیراز این که در مرحله قبل نبی و رسول باشد را مد نظر دارد به همین جهت نوع تلقی او فرق دارد با امامی که قبلا رسول نیز بوده است.

اشکال دوم: در پی این جواب به ذهن می رسد اینکه امامت مقامی پایین تر و ادنی از رسالت وحتی نبوت است واین با جایگاهی که در روایات برای امامت تبیین شده است در تضاد است زیرا همانطور که بعدا نیز اشاره خواهد شد امامت بالاترین مقام است به نسبه با حتی نبوت و رسالت؟

جواب: در جمع بندی در آخر جلسه به این پرسش پاسخ داده شده و نکاتی دیگر هم بیان گشته است.

جمع بندی : بر خلاف آنچه تصور اولیه ماست این سه نوع تلقی مرتبط است با مقام وموقعیت نبوت رسالت و امامت وربطی به کمال شخص وجایگاه او ندارد؛ یعنی اینکه نبی مقام وموقعیتش طوری است که باید در خواب تلقی کند به آن نحو خاص وگاهی نیز در بیداری نیز می بیند وهمچنین رسول کسی است که از روبرو میبیند و این به جهت نوع مقام ورسالتی است که داراست، مقام امامت نیز گونه ای دیگر تلقی را براساس رسالتی که دارد برایش لازم است. پس این سه نوع تلقی مربوط به سه مقامی است که وجود دارد.

از همین روی است که نبی در دسته اول که فی نفسه است به جهت نوع مقامی که دارد فقط در نفسش به او خبر داده می شود [بدون این که از خارج تلقی انجام بپذیرد]

گروه دوم که نبی هستند ولی مبعوث نیستند اینان به جهت جایگاهی که دارند باید به آن گونه خاص تلقی کنند وحی را.

معنای صحیح بعثت: همانطور که گفته شد نباید معنای لغوی بعث و بعثت در اینجا مد نظر باشد تا گفته شود این نبی خبر آورنده نیست بلکه منظور از بعثت در اینجا یعنی خبر جدیدی ندارد و بلکه تبلیغ کننده خبر و رسالت شخص دیگری است. ایشان وظیفه هدایت دارند ولی خبر جدید و رسالتی نو ندارند.

گروه سوم ایشان رسول هستند و مبعوث شده اند، اینان نیز به جهت نوع جایگاهی که دارند که صاحب کتاب و خبر جدید هستند (با توجه به نکته ای که در مورد معنای بعثت گفته شد) تلقی خاصی به شکل دیدن دارند که باید به نسبه با این جایگاه ملک حضور پیدا کند در نزد ایشان وکتاب برایشان آورده شود.

گروه چهارم صاحبان شریعت اند که اینان نوع تلقیشان فرقی با رسول ندارد.

پس هر کدام از این مراتب و مقامات دارای یکسری تشریفات خاصی در تلقی وحی هستند.

اما امام: او دارای رسالتی است که باید هر روز و شب پیام به او ارائه شود و نباید منقطع شود [نه اینکه فرشته ای لازم باشد برایش نازل شود] پس رسالتی که امام دارد و مقامی که دارد اقتضای این نوع خاص از تلقی را داراست.

*پس این نوع تلقی ربطی به برتری وکمال شخص امام بر دیگران ندارد بلکه با حفظ این برتری به جهت ویژگی خاصی که مقام آنان دارد باید آن طور خاص از تلقی رخ دهدواین به خاطر تفاوتی است که در بین نوع پیامی که برای امام می آید و برای رسول می آید است. بلکه در روایات داریم که مثلا حضرت امیر(علیه السلام) ملک وحی جناب جبرائیل را می دیدند و در همان زمان بعثت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) امیر المومنین (علیه السلام) نیز جبرائیل را دیدند ولی در آن لحظه مخاطب حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) بودند نه امیر المونین(علیه السلام) وهمچنین حضرت به امیر المومنین اشاره داشتند که هر آن چه من میبینم تو میبینی و میشنوم میشنوی پس یعنی امام حتی ملک را نیز می بیند ولی نه در ظرف و موقعیتی که بخواهد تلقی رسالتش را انجام دهد.

[رسول میبیند در زمانی که دارد تلقی وحی و رسالت میکند و لی امام در این موقعیت نمیبیند ولی در خارج از این موقعیت با توجه به روایات امام نیز ملک را میبیند.پس خدشه ای به برتری امام وارد نمیآید]

  • برنامه ای که توسط جبرئیل به حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) نازل شد به تمامه به حضرت امیر (علیه السلام)به شکل خاص با گفتگو پیامبر انتقال پیدا کرد.

 

[۱] الصافّات: ۱۴۷.

[۲] قوله:« و لا محدث» انما هو في قراءة أهل البيت عليهم السلام و هو بفتح الدال المشددة( فى).

[۳] قبلا بضمتين و فتحتين و كصرد و عنب أي عيانا و مقابلة.( فى)

[۴] كانه العاصمي.( آت)

دیدگاهتان را بنویسید